نویسنده کتاب «سینمای کالت، سینمای تخطی» عنوان کرد؛ برای اقتباس از شاهنامه نیازمند شرکت‌هایی مثل نتفلیکس هستیم

نویسنده کتاب «سینمای کالت، سینمای تخطی» عنوان کرد؛ برای اقتباس از شاهنامه نیازمند شرکت‌هایی مثل نتفلیکس هستیم

نویسنده کتاب «سینمای کالت، سینمای تخطی» بیان کرد: داستان‌های شاهنامه چنان با شاخصه‌های تولید بالایی درگیر است که برای گستراندن آن موضوعات به بودجه بسیار هنگفتی نیاز است. با توجه به بضاعت کم سینمای ایران این اقتباس‌ها نیازمند جلوه‌های ویژه سنگین است که ما

سینمای کالت بخشی از سینما است که فیلم‌ها با مهجور ماندن در بین مخاطبان عام، به کالت تبدیل می‌شوند که رفته رفته دیده می‌شوند و مشهور می‌شوند. فیلم‌های بسیاری از جمله «داستان عامه پسند» کوئنتین تارانتینو، «پرتغال کوکی» استنلی کوبریک، «دانی دارکو» ریچارد کلی و «باشگاه مشت‌زنی» دیوید فینچر از جمله فیلم‌های کالت مشهور هستند. فرنام مرادی‌نژاد فیلم‌نامه نویس و نویسنده کتاب «سینمای کالت، سینمای تخطی» در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره اقتباس در سینمای ایران و جهان توضیحاتی ارائه کرد که به شرح زیر است:

سینمای ایران در زمینه اقتباس از سایر کشورها عقب‌تر است یا پیشرفت داشته‌ایم؟

همیشه برخورد ما با اقتباس یا طرد منبع اصلی بوده و یا وفاداری کامل از آن بوده است. در ایران کارگردان‌های مختلف با بضاعت‌های متفاوت در مقوله اقتباس عمل کرده‌اند، داریوش مهرجویی یکی از موفق‌ترین افراد این حوزه است، «ناخدا خورشید» تقوایی نیز از شناخته‌شده‌ترین فیلم‌های اقتباسی در میان ایرانیان است. نمونه‌های موفق و شکست‌خورده در ایران فراوان داشته‌ایم، علی حاتمی اقتباسی از نمایش‌نامه «حسن مقدم» با عنوان «جعفرخان از فرنگ برگشته» داشتیم که اقتباسی شکست‌خورده بود، این اثر با اینکه در جابجایی زمانی بسیار خلاق عمل کرده بود اثری شکست‌خورده در کارنامه علی حاتمی بود. یکی از دلایل بزرگ این اتفاق این است که در سینمای خارج فیلم‌نامه‌نویسی اقتباسی و فیلم‌نامه‌نویسی آزاد از یکدیگر جدا هستند ولی در بسیاری از جشنواره‌های ایران به کلی یک جایزه برای آن در نظر گرفته می‌شود، به تازگی در جشنواره فیلم کوتاه جایزه ویژه‌ای برای اقتباس در نظر گرفته شده که همین جداسازی و ارج نهادن به مقوله اقتباس می‌تواند تاثیرگذار باشد. بسیاری از افراد بر این باورند که قبس و الهام از منبع دیگر همیشه خوشایند بوده و انسان را چند پله ارتقا می‌دهد، اما افرادی نیز هستند که می‌گویند:« سینما باید داستان خود را پیدا کند» که سینمای روسلینی از نمونه‌های آن است، در حقیقت سینما نباید وابسته به ادبیات باشد. این مجادله بین دو جبهه همیشه وجود داشته، در سینمای ایران نیز همینگونه است که هنوز پاسخ مشخصی به آن داده نشده زیرا آثار اقتباسی درخشان و شکست‌خورده در کنار هم در تاریخچه سینما موجود است. فیلم «نقطه ضعف» یک فیلم کالت اقتباسی از انتونی کامراسیس یونانی است که در فهرست 20 کالت ایرانی موجود است.

چرا نویسندگان منابع اقتباس فکر می‌کنند می‌توانند در ساخت اثر اقتباسی دخل و تصرف کامل داشته باشند و اختیار عمل دارند؟

مشکل بزرگ در حوزه اقتباس شکاف بین اهالی سینما و ادبیات است که بسیاری از نویسندگان ما سینما را هنر نمی‌دانند. نویسنده با خود فکر می‌کند منبع اقتباس اثر من است پس من اختیار دخالت در نگارش آن را دارم از طرفی کارگردان هم بر این باور است وقتی که حق اقتباس اثر را خریداری کرده دیگر تمامی اختیارات از نویسنده سلب شده است. بحث ضعف کپی رایت در ایران نیز به این مشکل اضافه می‌کند، همچنین مباحث اقتصادی بسیار تأثیرگذار است، در فرمول‌های اقتصاد سینما تنها 5 الی 7 درصد بودجه فیلم به فیلم‌نامه تعلق دارد و فیلم‌نامه‌نویس با تکیه بر این موضوع با احتساب حق خرید اقتباس، سود خود را در نوشتن فیلم‌نامه اورجینال می‌بیند.

ادبیات کهن ایرانی بسیار غنی است، چرا آثاری که از این ادبیات اقتباس شده‌اند آثار تولیدی ضعیفی بوده‌اند؟

داستان‌های شاهنامه چنان با شاخصه‌های تولید بالایی درگیر است که برای گستراندن آن موضوعات به بودجه بسیار هنگفتی نیاز است. با توجه به بضاعت کم سینمای ایران این اقتباس‌ها نیازمند جلوه‌های ویژه سنگین است که ما هنوز به پیشرفت مشخصی در این حوزه رسیده‌ایم، حرکت به سمت این داستان‌ها با توجه به ماهیت خود که متکی به میزانسن و گریم و لباس و صحنه‌های اکشن و حماسی است بسیار سخت است؛ البته نقیض این گزاره وجود دارد. سریال‌های دینی مذهبی با همین ویژگی‌ها همچون امام‌ علی، مختارنامه و .. بسیار موفق ساخته شده که باید به ریشه‌های آن دقت کرد. پرسش اصلی در این نقطه شکل می‌گیرد که آیا ما منبع اصلی را به خوبی آنالیز نمی‌کنیم؟‌ آیا درک مذهبی هنرمندان ما بیشتر از درک ملی آنهاست؟ البته که در بعضی اوقات، انتخاب اشتباه افراد باعث این شکست می‌شود، محمدرضا اصلانی نشانه‌شناسی و نمادشناسی ایرانی را به خوبی می‌شناسد و سریالی از روی سمک عیار اقتباس می‌کند که بسیار موفق است یا هزاردستان علی حاتمی اثر شاهکاری است. اگر بخواهیم از شاهنامه اثری خوب و درخور تولید کنیم باید به دست بلاک باسترها و شبکه‌های تولیدی بزرگ همچون نتفلیکس انجام دهیم تا بتوانیم هزینه‌های آن را تامین کنیم. در سینمای ایران در تولید فیلم عادی نیز مشکل داریم، چه برسد به تولیدات بزرگ. منابع اقتباسی معاصر نیز دچار مشکلات بسیاری است که یکی از بزرگترین آنها عدم تبادل و ارتباط درست بین سینماگران و اهالی قلم است.

در کنار اقتباس نعل به نعل از شاهنامه که روند تولید بسیار گرانی دارد، می‌توان با اقتباس آزاد از این آثار هزینه تولید را کاهش داد. چرا هنرمندان به سراغ این ترفند نمی‌روند؟

گرته‌برداری و برآورد داستان در افق معنایی جدید می‌تواند راه‌حل خوبی باشد که از اینگونه اتفاقات در تاریخ سینما کم نداشتیم. در ادبیات کهن نیز مشکلاتی وجود دارد که در قالب سینما نمی‌توان آن را پیاده کرد. اکثر این ادبیات با شروعی سینماتیک و درام آغاز می‌شود ولی در پایان‌بندی اثر با پند و اندرز روبرو می‌شویم، در آثار مولانا 6 بیت داستان است و 12 بیت در باب نصیحت سروده شده است، که در سینما با ضربه نهایی در پایان کار به اتمام می‌رسد. مسائلی اینچنینی در باب هویت و ماهیت دو پلتفرم مطرح است که کار را دشوار می‌کند. از طرفی بعضی از درام‌نویسان می‌گویند یک داستان خوب، تنها در یک فضا، ایده‌آل است، یعنی اگر داستان خوب را جابجا کردیم و در پلتفرمی دیگر اجرا کردیم، هرگز نتیجه قبلی را نخواهیم گرفت.

چرا سازندگان سینما بر روی یک سری از منابع اقتباسی همچون رستم و سهراب تأکید بسیار دارند و به سراغ آثار دیگر نمی‌روند؟

این موضوع دلایل فرامتنی می‌تواند داشته باشد، بسیاری از متون خوب ما مشکلات ممیزی دارند در همین مرحله چند عدد از این متون کنار گذاشته می‌شوند، دلیل دیگر وجوه رسانه‌ای است. با تمام پیشرفت‌های سینما هنوز به جایی نرسیده‌ایم که از اثاری همچون آثار استاندال اقتباس کنیم و در تولید مسیر ادبیات به سمت جریان سیال ذهن مشکل داریم، تماشاگر ایرانی نیز این موضوع را نمی‌پسندد، بسیاری از مخاطبین دانشگاهی نیز در درک پهنه‌های اکسپریمنتال مشکل دارند، ماهیتا تولید آثار اقتباسی از ادبیات تجربی بسیار سخت است و مخاطبین آن نیز کم هستند. آسیبی که این موضوع بر پیکره سینما می‌زند هم سکون ذائقه است، با این روند تولید هیچگاه نمی‌توان ذائقه‌سازی کرد و همیشه در یک سکون فکری در سینما خواهیم ماند.

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد