
مروری کوتاه بر موسیقی آذربایجانی
مروری کوتاه بر موسیقی آذربایجانی
داش اورهکلرده یانیب داشلاری سیندیردی موغام
حاققا دوشمن اولانی، حاققا تاپیندیردی موقام (وهاب زاده)
هنر ضمن اینکه عطیّهای بزرگ برای بشر محسوب میشود، موسیقی در رأس آن جای دارد از اینروست که در اجرای تمامی هنرها از موسیقی بهره میگیریم.
موسیقی هر ملت در حکم خاطره آن ملت است و خاطرهها تا آخرین حد ممکن باید زیبا و ماندگار باشند. آفرینش زیبای خاطرهها و نگهداری و مراقبت خوب آنها، با فراگیری عمیق موسیقی در ارتباط است. نغمهها و ترانهها در حقیقت کتاب عمر، زندگی و سالنامه یک ملت است. زیرا که این نغمات از زمینههای وسیعی تشکیل یافته و از هر عصر و دورهای حرف و سخنی دارد.
با روشدن مدنیت، موسیقی قدیم آذربایجان، دیگر در مالک بودن ترکان آذربایجان به قدیمترین عنعنه موسیقی در روی کره زمین هیچ جای شبههای باقی نمیماند. ما این عنعنه را در اجرای صداهای ترکیبی مختلف، در رقصهای ابتدائی انجام یافته پس از تقسیم شکار، در صداهای ایجاد شده به عنوان فرم ارتباطی و آموزشی در سوگواریها و ترانههای گهوارهای مشاهدهگریم. از این نظر «مربوط بودن فولکلور و نیاکان مسکونمان در سرزمین آذربایجان ب دوره «دیرینه سنگی» مطرح میشود. (1)
«وام بلیائیف» دانشمند سرشناس روس مینویسد: « در قرن 12 میلادی، موسیقیشناسی در آذربایجان از جایگاه خاصی برخوردار بود، و این موجب به وجود آمدن نظریههای جامع در زمینه موسیقی در آذربایجان گردید.»(2)
همانگونه که اگر زبان ملتی را از او بگیرند، تمامی درهای فرهنگ به رویش بسته شده و ماهیت خود را از دست میدهد، موسیقی نیز دارای چنین قدرتی است افلاطون کاملا به جا چنین گفته است:
«موسیقی یک ملت زنده و پویا را به من واگذار کنید، من آن ملت را میتوانم به پوچی سوق داده و به پستترین درجه خود تنزل داده به پرتگاه سقوط بکشانم و یا میتوانم ملت مرده و ایستا را به یاری موسیقی از نو زنده نموده به آن جان بدهم و پویایش بگردانم.» (3)
بلیائیف: آذربایجان دارای موسیقی سنتی غنی قدیم بوده است. در آذربایجان در ارتباط با خاک «نغمههای کار و حرفه» طیف وسیعی را تشکیل میدهد. نغمههای مراسم نیز مانند نخستین نمونههای نغمههای قدیم تا به امروز رسیده است. او با تحلیل نغمههای خلقی آذربایجان، وسعت رواج نغمههای معیشتی، گهوارهای و نغمههای کودک، نغمههای تغزلی و لیریک، نغمه ـ دیالوگها، نغمههای ساتیریک، نغمههی ورزشی و زورخانهای، نغمههای قهرمانی، موسیقی و رقص چوپانی و غیره را نشان میدهد. (4)
تحقیق و مطالعه در عنعنهها دررابطه با آیینها و مراسم موسیقی، نشان میدهد که عنعنههای مربوط به عناصر آتش نیز در سرزمین آذربایجان موجود بوده است و نیاکان قدیمی ما برای رهایی از شر ارواح ترسآور و معالجه برخی از بیماریها در اطراف آتش جمع شده و مراسمی را برگزار میکردند. این مراسم در مراحل بعدی پیشرفت تاریخی، آییینهای «شامانیزم» به وجود میآورد. در مراسم برگزار شده در اطراف آتش، از موسیقی برای فراخوانی نیروهای الهی استفاده میشد. در این آیینها اساس، استفاده ترکان قدیم از آلتهای غربی و از شیوه آواز برای علم موسیقی معلوم است. (5)
در میراث موسیقی خلق آذربایجان، همراه با آثار غنی و خاص موسیقی ملی، فرمها و گونههای مختلف آثار موسیقی حرفهای مبتنی بر سنتهای سنگین جای خاصی را دارا میباشد. (6)
هنر آشیقی از نظر مالک بودن به سجایای مضمون، دقت، افاده عینی، روایات مبارزه و قهرمانی، تغزل و موضوعات کلاسیک و اجرای سنتی، بُعدی از آفرینش حرفهای را تشکیل میدهد. ولی از بعد ساختار موسیقی و اسلوب به فولکلور نزدیک است. با توجه به مطالب فوقالذکر، میتوان موسیقی آذربایجانی را سه قسمت نمود:
1-موسیقی ملی «گونههای نغمهها، رقصها و رینگها» 2- موسیقی ملی ـ حرفهای «آثار موسیقی آشیقی» 3- موسیقی محض شفاهی ـ حرفهای «دستگاههای موغام، موغامهای کوتاه فرم، موغامهای حزبی، رینگها و تصنیفها....»
موسیقی شفاهی با گذشت زمان جلا یافته، پختهتر و کاملتر شده و نسل به نسل منتقل شده است. باید گفت، منبع الهام گونههای مردمی و خلقی موسیقی شفاهی ـ حرفهای، فولکلور ما بوده است. موسیقی حرفهای در بین خلقهای مختلف نامهای مختلفی را دارا میباشد: در میان ترکان و اعراب «مقام» در میان آذربایجانیها «موغام»، اؤزبکها و تاجیکها «مکام»، اویغورها «موکام»، ایرانیها «دستگاه»، هندیها «راگا»، ژاپنیها «گاگائو»، اندونزیها «پاتئت»، قزاقها «کوی»، قیرغیزها «کو» و..... (7)
مطالعه و بررسی مدنیت موسیقی دور قدیم آذربایجان ثابت میکند که، آذربایجان از جمله سرزمینهایی است که در میان ملل ترک زبان، قدیمترین تاریخ موسیقی را دارا میباشد.
در برخی از متون کتیبههای حفظ شده در آرشیو موزه «قلوزل فرانسه، نظریات ائتنوموزیکولازها درباره تاریخ موسیقی آذربایجان، اشعار قرائت شده از لوحههای گلی از نوع غزل از شاعری بنام «اسمه داغان» در قید حیات 6500سال پیش، نتیجه بررسیهای علمی و تاریخی درباره مدنیتهای پالئولیت «دیرینه سنگی» و ائنولیت «دوره سنگ» و نیز مدنیتهای: بیناانهرین، قوروچای، اورمیه، قوبوستان، کور-آراز، مسأله قدیمتر بودن موغها (مغها) از مصریان، امر خوانندگی و نوازندگی و هنر آشیقی آذربایجان و قدمت آن، رقصها تودهای، نمایشی، آغیها و نیز اشعار سروده شده در پنج هزار سال پیش به زبان سومئری همه و همه خواننده را با آذربایجان و آذربایجانی و کاهنان و.. مدنیت و آغیها و هنرهای آنان آشنا میسازد. (8)
مدنیت موسیقی پیشرفته آذربایجان از نظر فرم و مضمون، با دوره سنگ میانه یعنی به دوره «مئزئولیت» (به هزارههای 7-15 پیش از تاریخ ما بر میگردد) نقشهای 6200گانه روی تخته سنگهای قوبوستان و نیز در میان 780هزار ذخیره به دست آمده از حفاریهای باستانشناسی، در درجه اول توجه ما به رقص دستهجمعی «یاللی» و دایره سنگی «داش قاوال» معطوف میشود. (9)
در نقشهای روی صخره قوبوستان، وجود سمبل خورشید در دماغه کشتی نشان دهنده باور مردم محل به خورشید و آتش میباشد. در این معنا ماکت رقصهای «یاللی»، «قودو»، «سمنی» (سمنو) را میتوان نشان داد.
«ساللی» به سبب مشایعت موسیقی نیز به دو قسمت تقسیم میشود:
1-یاللیهایی با مشایعت نغمه ایفا میشوند. 2
-یاللیهایی که با مشایعت موسیقی اجرا میشوند. ماهنیهایی که در یاللیها خوانده میشوند از فعالیتهای کاری روستاییان، از حیات و روزمرهشان از قهرمانیها و جسارتهایشان بحث میکنند. (10)
تحقیق تاریخ دوره قدیم ملل شرق نشان میدهد که رشد مدنی برتر در اراضی آذربایجان نسبت به دیگران خیلی پیشرفته بوده است. شکل جام طلائی پیدا شده از جیغامیش در اطراف دریاچه اورمیه تصدیقی است بر این ادعا. مربوط بودن جام زرّین به هزاره ششم پیش از تاریخ ما، مربوط بودن آن را به دوره ائنئولیت نشان میدهد.
لازم به قید است که در میان تکتک مدنیتهای ممالک همسایه (در هزاره ششم پیش از تاریخ ما) مدنیت اورمیه در سطح خیلی ممتاز بود. با استناد به تحقیقات مترولوژییای موسیقیشناسان ائتنوگراف مشهور اروپا، بطور قطع میتوان گفت که حتی در هزاره پنجم پیش از تاریخ ما، چنگ چهار سیمی در آذربایجان موجود بوده است. (12)
براساس فکر متخصصین تاریخ موسیقی غرب و روس در دوره مدنیت کورـ آراز نیز آذربایجان دارای مدنیت موسیقی ممتازی بوده است. همین مدنیت برتر موسیقی در سرزمین «آراتتا» که در منابع به «سرزمین عنعنههای پاک و خلص» شهرت دارد، در شکل وسیعی پیشرفت داشته است. در آراتتا همچون شهرهای سومئر، موسیقی حربی، موسیقی دینی و در رابطه با محیط شهر نمونههای موسیقی حرفهای وجود داشته است. (13)
وجود موسیقی آشیقی در سومئر، به ما این امکان را میدهد که به طور منطقی پیشرفت این نوع موسیقی و انتشارش را در آراتتا تصدیق بکنیم. (14)
در هزاره سوم پیش از تاریخ ما، دومین تشکیلات دولتی، دولت «لوللوبهی» بوده و دولت قبیل لوللوبهی در قرن 23 پیش از تاریخ ما در جنوب دریاچه اورمیه به وجود آمد. در یک سری منبع نیز وجود اتحادیه قبلیهای «قوتتی» در اراضی غرب و جنوب دریاچه اورمیه در پنجهزار سال پیش قید شده است. (15)
ماکتهای اشاره شده بار دیگر ثابت میکند که سومئرهای قدیم با آذربایجان یعنی طوایف ترک قدیم درآمیخته، جوشیده و از یک ریشه برخوردار بودهاند. منابع نیز این را تأکید میکند که طوایف ترک قدیم ساکن در اطراف دریاچه ارومیه بطور دائم با سومئرها در شرایط صلح سنتی زندگی نموده و در وضعیتهای دشوار به سومئریان کمک میکردهاند. در منابع آککادی و نیز در آثار یک سری مورخین قید میشود که تا هزاره اول پیش از میلاد در همین اراضی طوایف ترک «سو» و «توروککو» زندگی میکردهاند. (16)
در دوره خلفای راشدین و اموی، در موسیقی وقفهای ایجاد میشود ولی پس از اندک زمانی، قیام جاویدان و بابک خرم دین به این رکود نقطه پایان میگذارد و موسیقی بار دیگر شکوفا میشود. در طول 22سال غلبه بابک خرم دین، در هر پیروزی قشون آذربایجان و تداوم جریان شادی و بزن بکوب و رقص در تمامی اراضی آذربایجان تا همدان، موسیقی تا حد زیادی رونق میگیرد. پس از اعدام بابک (پس از 223ه.ق) موسیقی آذربایجان کماکان رنگ حربی و انقلاب خود را حفظ نمود. موسیقی آذربایجان از آن زمان تا امروز پستی و بلندیهای زیادی را سیر نموده و شروع به علمی شدن میکند. این تصادفی نیست که امروز موسیقی آذربایجانی همراه با موسیقیهای برگزیده جهانی از سال 1977 تاکنون در سفینه فضائی «ناسا» از طرف سازمان ملل به عنوان پیام انسانهای کرات دیگر در فضای بین کهکشانها و ستارگان ترنم میشود. (17)
«یمیتری شوستاکوویچ» آهنگساز بزرگ عصر، مکتب آهنگسازی «اؤزئییر حاجی بیگف» را «مکتب عالی آهنگسازی آذربایجان، عنوان میکند. «گئرمان وامبئری» در اثر خود به نام «سفرآسیای میانه» مینویسد: «اگر از (بخشی، باخشی= باکسی) ترکمنی خواسته شود که یکی از مهیجترین و زیباترین نغمههای خود را بخواند به طور حتم نغمههای آذربایجانی در سالن طنینانداز خواهد شد. (18)
درباره عنصر مربوط به دور قدیم و نیز سدههای میانی، باید از منظومهها و رسالات نام برد. تکامل علم موسیقی در قرن سیزدهم میلادی با نام صفیالدین اورموی نظریهپرداز شهیر آذربایجانی مربوط میباشد. او آفریننده موغامهای شرق محسوب میشود. در همین عصر محمد بن ابوبکر شیروانی کتابی به نام «موسیقی اخوان الصفا» مینویسد. در قرن چهاردهم نیز عبدالقدر مراغهای و دیگران رسالاتی مینویسند. در قرن پانزدهم به لیست موسیقیدانها اساس جدیدی اضافه میشود از آن جمله عبدالرحمن مراغهای پسر عبدالقادر مراغهای که از دانشمندان برجسته قرن 14 بود و پدرش کتاب «جامع الاحالان» را به او اختصاص داده بود. عبدالرحمن خود نیز مؤلف کتاب «مقاصدالمادوار» میباشد. (19)
علم موسیقی در سدههای 16 و17 با رسالات کوکبی، بوخارائی، درویش علی و میرزا بیگ آذربایجانی باز هم غنیتر میشود. همه اینها مبیّن این است که مدنیت موسیقی در شرق نزدیک به ویژه آذربایجان و خصوصا در قرون میانه اندیشه موسیقی نظری در این جا در سطح عال بوده است. از کارهای در خور تقدیر دولانژه دانشمند اروپائی ترجمه رسالات سه ترک موسیقیشناسی (ابونصر فارابی، ابوعلی سینا، صفیالدین اورموی) در چندین جلسه بود.
از دیدگاه کلی، با اجرای خوانندگان و نوازندگان آذربایجان و پخش صفحات گرام از سال 1906 در ریقا، ورشو، مسکو، پطرزبورگ، کییئف، تفلیس، باکو در تبلیغ موسیقی آذربایجانی نقش گرانقدری داشته است. برخی از اجراکنندگان سرشناسی که استعداد درخشانی از خود نشان داده بودند، در آهنگسازی هم صاحب قدرت و تجربه شده بود. به عنوان مثال، جمیل امیراف تارنواز و خواننده در سال 1912، به هنگامی که در استانبول بود، موغام ضربی «حیراتی» را به نوت انداخته و در مجله «شهبال» چاپ کرده بود. در سال 1915 اپرای «سیف الملوک» و 1923 اپرت دختر عفیف توسط جمیل امیراف نوشته شد. (21)
پایه و اساس نظریهها را در مرتبه نخست در رسالات موسیقیشناسان ترک زبان چون: فارابی، ابنسینا و صفیالدین اورموی و عبدالقادر مراغهای مشاهده میکنیم. به راستی هم، هم مدنیت موسیقی ملی آذربایجانی در قرون قدیم و میانی نه تنها در سطح علمی برتر بود بلکه در ساحههای علمی و نظری نیز مشخص و ممتاز بود. (22)
در آثار شعرای آذربایجان درباره مدینت موسیقی آذربایجان به مصراعهای لطیفی برمیخوریم. بی سبب نیست که این ویژگیها به خون و روح شعر معاصر و کلاسیک آذربایجان رسوخ کرده است. این سجیّه اوریژینال در رابطه با ماهیت و طبیعت کولتور شعر آذربایجان و احتوای مرسوم شده آن به وجود آمده است. (23)
موسیقی نشئهسی مین سئوگیلی جانه دهیر
اثر نالهنی، عاریف اوچون جانه دیر
موسیقیله منی دفن ائیلهسهلر «واحد» اگر
قبریمین توپراقی مین روضه رضوانه دهیر (علی آقا واحد)
---------------------------
دفن ائدین سیز منی زابل سهگاهین مایهسینه
دئییرهم بلکه منی بیرگون اویاندیردی موغام
چوخ کتابلار اوخودوم ظّن ائلهدیم بختیارام
منه چوخ مطلبی آستاجاقاندیردی موغام (بختیار وهابزاده)
------------------------
بیر عاقلین حکمتلی نصیحتلری دیر راست
تاریخ دانیشان کؤهنه روایتلری دیر راست
عاقیل دانیشیر، جانلی مثاللار چکیر هردن
بیر طالعین عبرتلی حکایتلری دیر راست
-------------------------
نه دئییر کؤنلومو اویماقلا، اویولماقلا سهگاه؟
گؤزه گؤز یاشلاری بیر بئله دولماقلا سهگاه؟
کؤنول هیچقیرتیسی، قلب آتشی، جان یانغیسی دیر!
سن منیم گؤز یاشیم اول، چاغلا سهگاه، چاغلا سهگاه!
---------------------------
قلبی وولکان تک جوشان عصیاندی، عصیان چارگاه
آچمیش هر زنگوله سیندن فیکره میدان چارگاه
شاهه قالخان دالغالاردیر، بیر «مخالف» گوشهسی
دریالار لنگرلهدن طوفاندی، طوفان چارگاه
و.....
«صمد وورغون» شاعر بلند آوازه آذربایجان، درباره موغام این چنین سخن رانده:
«من با تمام وجودم میتوانم بگویم که موسیقی آذربایجان روی موغامات استوار گشته است.»
موغامات تنها متعلق به ملت آذربایجان نه بلکه مایه لذت و دلنوازی تمامی ملل قفقاز و شرق میباشد. (24)
اگر به تصاویر روشده از حفاریهای باستانشناسی به دقت بنگریم، میتوانیم تصویر سازنوازی که ساز سه قرقرهای (اوچ آشیقلی ساز) به سینه دارد و در حال زدن آن میباشد، مشاهده کنیم. این فاکت ضمن این که از وجود رقاصها و موسیقیچیهای حرفهای در آن زمان حکایت میکند، در عین حال قدمت ساز آذربایجانی را به ثبوت میرساند. (25)
براساس تحقیقات، مذهب «شامانی و آنیمی»، بیش از مذاهب دیگر در میان ترکان رواج داشته است. در مذاهب «آنیمی» ضمن اعتقاد به روح، تا حدی به طبیعت و ناتوریسم نزدیک بودهاند. ترکها در دامنههای سیبری در مراسم مذهبی که با رقص و آواز همراه بود، ضمن رقص، اشعار ترکی میخواندهاند و با این کار به اصطلاح «احضار ارواح» برای بیماران شفا میطلبیدند. در این مراسم «اوزان»ها رهبری مردم و مقام روحانی را در مسائل دینی عهدهدار بوده است. اوزان ها در میان ملل ترک زبان مختلف، نامهای مختلفی داشتند. به طور مثال در میان تونقوزها «شامان»، ترکان آلتای «قام»، یاخوت «یاکوت»ها «اویون»، قیرغیزها «باکسی»، اوغوزها «اوزان» خوانده میشدند. (26)
با گذشت قرون و اعصار، هنر اوزان جای خود را به هنر آشیقی داد، و آشیقهای آذربایجانی را در حقیقت میتوان وارثان حقیقی اوزانها نامید. همچنان که هنر اوزانی جای خود را به هنر آشیقی داد، قوپوز نیز جای خود را به ساز داد. ما در طول تاریخ تمام زندگی مردم آذربایجان را با تمام پیچ و خمها و فراز و نشیبهایش در پیوند با ساز آشیق آذربایجانی متجلی میبینیم.
در صحبت از موسیقی ملی آذربایجان، نغمهها (ماهنیها) و رینگها مدنظرند. زنگینی و غنای آنها، در مرتبه اول از فرمهای موسیقی، تنوع گونهها و تعداد ژانرها مشخص میشود. ریشههای مدنیت موسیقی حرفهای ـ شفاهی را باید در مدنیت موسیقی آذربایجان قدیم جستجوگر بود. این موسیقی، موسیقی مشتمل بر آهنگهای خلق شده از مجموعه آوازهای ملودیک خاصی است. دوره جدید حیات موسیقی حرفهای ـ شفاهی آذربایجان به اوایل قرن 19 برمیگردد. نمونههای موسیقی شفاهی ـ حرفهای (موغام، تصنیف، رینگ) در عروسیها، جشنهای خانوادگی و اعیاد به ویژه عید نوروز اجرا میشود.
در حال حاضر در فرهنگ موسیقی آذربایجان دو نمونه از هنر موسیقی حرفهای به صورت موازی و نزدیک بهم در حال تکامل میباشند. یکی از آنها، موسیقی حرفهای مبتنی بر عنعنه شفاهی و دیگری موسیقی حرفهای محض میباشد که در ابتدای قرن 20 به شیوه اروپائی به وجود آمده بود. این دو هنر ضمن غنیسازی یکدیگر به طور موازی تکامل مییابند. (27)
موغامها، هنری است که در هر زبان و در هر مکان به صداهای طبیعت و خلقت انسجام بخشیده، به نظم آورده و آهنگ میسازند. موغام سند حجت وجود یک ملت و قوم میباشد. موغامها یادگار نیاکانمان از گذشتههای دور و نزدیکند. از این رو حفظ و نگهداری این آثار هنری، بسان مردمک چشم وظیفه و دین ملی هر هموطن میباشد.
موغام یادگار با ارزش مدنیت مادی و معنوی آذربایجان و طنین صدای ظریف خلق ما میباشد. موغام یک موسیقی پر محتوا و افسونگر است که روح و ذوق آذربایجانی را مینوازد. ملت آذربایجان موغام را خیلی پسندیده و آن را درک میکند. موغامها موسیقی کلاسیک محسوب میشوند. و گونه اصلی موسیقی حرفهای متکی به سنتهای ادبیات غیرمکتوب آذربایجان است.
در هنر آواز آذربایجان دو نوع «شکسته» جای اصلی دارند:
«قاراباغ شکستهسی» که اکثرا آقایان میخوانند. «کسمه شکسته» یا «باکی شکستهسی» که بیشتر خانمها میخوانند. هر دو شکسته از شکایت، اذیت، اضطراب که حسهای برخاسته از عشق و محبتند، صحبت میکنند. این دو نوع شکسته درقرن 19 نیز به صورت موغام ضربی تشکل وسیعی داشته است. (28)
«رین گلدیگلی یر» آهنگساز برجسته روسی که از موغامهای آذربایجانی الهام گرفته و از آنها در اپرای «شاه صنم» سود برجسته است، درباره موغامهای آذربایجانی چنین مینویسد:
«موغامهای آذربایجانی ضمن آشکار ساختن عظمت و وسعت داستانهای ملی، با فرم صیقل سافته و متکامل خود ما را به شگفتی و حیرت وا میدارند. (29)
استفاده مستقیم از موغامها را با تمام جزئیاتش در موغامهای سمفونیک آذربایجان نیز شاهدیم. یکی از فاکتورهای روشنگرانه سجایای شخصی اجراکننده موسیقی آذربایجانی، قابلیت «بدیههپردازی» اوست که به ویژه در موغامها که یادگار مدنیت قدیمی موسیقی ماست، اهمیت به سزائی دارد.(30)
به طور کل موغامهای آذربایجانی متشکل از:
الف ـ هفت موغام اصلی (شور ـ راست ـ سهگاه ـ چارگاه ـ شوشتر ـ بیات ـ شیرازـ همایون)
ب ـ پنج موغام کم حجم (قطارـرهاب (رهاوی)ـ شهنازـ بیات کُردـ دشتی)
ج ـ هشت موغام ضربی (حیراتی ـ آرازباری ـ منصوریه ـ سیمائی شمس ـ مانی ـ اووشاری (افشاری) ـ حیدری) شکستهها (قاراباغ شکستهسی ـ کسمه شکستهسی یا باکی شکستهسی) میباشند.
از گونههای رایج در موسیقی شفاهی ـ حرفهای آذربایجان، موغامهای ضربی هستند که مانند دستگاههای موغامی آثاری مبتنی بر استقلال بخشهای آوازی ـ سازی هستند.
در موغام سهگاه، بیش از هر چیز باید از برانگیختگی حس محبت و عشق در شنونده یاد نمود. (31)
در موغام چارگاه، روحیه جنگ و مبارزه وجود دارد. (32)
موغام ضربی، آرازباری تنها با اشعار عامیانه خوانده میشود.
موغام ضربی مانی(موغام عثمانی) با اشعار فولکلوریک خوانده میشود.
موغام ضربی اووشاری تا حدی شکوه و عظمت را منعکس میسازد.
موغام کم حجم قاطار (قطار) دارای ویژگیهای شجاعت و شکوه است.
موسیقی موغام ضربی منصوریه، مشابه آهنگهای مردانگی، قهرمانی و فراخوانی است.
غمگینی، ناراحتی، پریشانی از ویژگیهای موغام کم حجم «کوردو بایات» میباشد.
موغام کم حجم دشتی نیز با اشعار عامیانه خوانده میشود.
موغام ضربی سمائی شمسی در شنونده لحظات تغزلی خوش و شور و شوق میآفریند.
موغام ضربی حیراتی، موغامی است با سجایای نیکبینی، قهرمانی، مردانگی و جوانمردی و همیشه با غزل خوانده میشود.
متن عمده موغام ضربی حیدری را اشعار و غزلهای حرفهای تشکل میدهد.(34)
در شماره آینده ضمن بحث از تکتک موغامهای آذربایجانی، معرفی برخی از موسیقیدانان و آهنگسازان و اهل موسیقی آذربایجان را به خوانندگان محترم ماهنامه انجمن نویسندگان خوی قول میدهم.
خوی ـ پرویز یکانی زارع ـ 23/2/1385
کتابنامه و زیرنویسها:
اشاره: شماره استنادهای مقاله پس از ذکر صفحه ی صفحات مورد استفاده، در داخل پرانتز آمده است:
1-باغیراف، ناظیم، «موسیقینین ایلکین نظریهسی:، کؤچورهن حسین آرش، تبریز، انتشارات یاران، 1376،(3)
2-باکیخانف،احمد، «عؤمرون ساری سیمی، مقالهلر و خاطیرهلر»، باکی،1985، ص28،(32)
3-بلیایئف،و، «شوروی میللتلر موسیقی تاریخی بارهده ریسالهلر،2نجی چاپ،1963،ص81 (2)
4-تربیت،محمدعلی، «آذربایجان بیلگینلری»، باکی،ص99 (19)
5-دمیرچی، حسن (محمدحسن هرگلی)، «آذربایجان موغاملاری»، تبریز،1379، ص 21-19(4)، ص6 (17)
6-پروفسور ایمرانی،رافیق، «آذربایجان موسیقی تاریخی» (أن قدیم دؤورلردن ائرایا قدهر) ، کؤچورهن مجید تیموری، تبریز، نشر اختر، 1382، ص13 (1)، ص17-18 (5)
7-رضایرا، رقیه _ باقراوا، «تارچالان میرزه فرج یاشامیندان صحیفهلر»، قوبوستان1983، سای1،ص51(28)
8-زوهراباف،رامئز، «موسیقی مقامی آذربایجان» (موقام)، ترجمه علاالدین حسینی، تهران سروش 1378 ص33(2)-ص25-27(18)- ص50،55(19)- ص51،52(20)- ص41(21)- ص111(23)- ص120(24)- ص43(27)- ص99،120(28)- ص99(29)- ص36(30)- ص179(31)- ص190(32) 6
9-شوشینکی،ف، «آذربایجان میللی موسیقیچیلری» باکی، 1970، ص248 (21)
10-کریمی،م، «ادبیات باستان آذربایجان»، انتشارات ایشیق، ص10و11، 32و33، (26)
11-محمداف،ولی، «موغام کلامی و ایجراچی»، باکی، 1982، ص48 (31)
12-وورغون،ص، «سؤن نفسیمه قدهر ماهنی قوشماغی فضولی و واقیف اثرلرینه اساسلاندیر»، ادبیات و صنعت ژورنالی، 1988، نومره8 (2298) (28)
13-یکانی زارع، پرویز، «آذربایجان موسیقی تاریخینه بیر باخئیش»، ال یازماسی، خوی، 1385، یاز ایلکی، ص66-103، (33)