من زاده شدم تا تو را بشناسم

من زاده شدم تا تو را بشناسم

روی دفترهای تابستانی ام

روی میز تحریرم، روی درختان

روی ماسه، روی برف

نام تو را می نویسم

 

روی همه‌ی برگ های خوانده شده

روی همه‌ی برگ های سفید

روی سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر

نام تو را می نویسم

 

روی تصویرهای طلایی

روی سلاح جنگاوران

روی تاج پادشاهان

نام تو را می نویسم

 

روی جنگل و کویر

روی آشیانه، روی گل های طاووسی

روی پژواک کودکی ام

نام تو را می نویسم

 

روی کشتزاران، روی افق

بر بال های پرندگان

بر آسیاب سایه ها

نام تو را می نویسم

 

بر هر دم سحرگاهی

روی دریا، روی قایق ها

بر کوهسار سرکش

نام تو را می نویسم

 

روی چراغی که روشن می شود

روی چراغی که خاموش می شود

روی خانه های به هم پیوسته

نام تو را می نویسم

 

روی شیشه‌ی شگفتی ها

روی لبان هشیار

دست بر فراز سکوت

نام تو را می نویسم

 

بر پناهگاههای ویران گشته ام

روی فانوس ها دریایی فروریخته ام

روی دیوارهای دلتنگی ام

نام تو را می نویسم

 

و با تو یک واژه

زندگی ام را دیگربار می آغازم

من زاده شدم

تا تو را بشناسم

تا تو را بنامم ...

 

"پل الوار"

ترجمه: جواد فرید

 

گزیده ای از شعر بلند "آزادی"

از کتاب: با نیروی عشق (مجموعه اشعار)

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد